کابوسای مامانی
سلام عزیز مامان
از اولین روذی که رفتم توی چهار ماه تنظیم خوابم بهم ریخته........
شبا اصلا خواب درستی ندارم ذهنم پراز استرس شده استرس برای سلامت پسر نازم چون اولای
چهارماه بود رفتیم زاهدان برا درمان کم خونی که تا جواب این ازمایش بیاد مامانی تلف شده از غم و
غصه
بعداز دوروز بی خوابی دیشب تصمیم جدی گرفتم که زود بخوابم ساعتای 11 خوابیدم
حالا اینجارو داشته باش زود که نخوابم یه بدبختی زود بخوابم دیگه واویلا میشه با این همه خوابایی که من میبینم
خواب دیدم تورو از دست دادم زبونم لال یعنی سقط شدی
بعد عمه ی بابایی که چند وقت میشه ندیدمش تو خوابم بود گفتتتتتتتت توبچت تالاسمی بوده
برا همین سقط شده وای ی ی ی خدا اون روزو نیاره که از دستت بدم مامانی قول میدم دیگه زود نخوابم.....
هنوز برا بابایی تعریف نکردم میترسم ناراحت میشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی