حمیدرضاجونمحمیدرضاجونم، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

روح زندگی ام

کودکی من....

1392/7/3 13:40
نویسنده : مامان حمیدرضا
164 بازدید
اشتراک گذاری

چقددلم تنگ شده ....

دوران کودکی من!

 

درس پنداموزروباه وکلاغ

روباه مکار دزد دشت وباغ

 

روزمهمانی کوکب خانم

سفره پراز بوی نان گندم است

 

 

کاکلی گنجشکها باهوش بود فیل نادانی برایش موش بود.

 

باوجود سوزو سرمای شدید ریزعلی پیراهن از تن میدرید.....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مثل هیچکس
3 مهر 92 13:50
چی شده شما هم هوای اون موقع ها را کردید؟کاش اون روزا دوباره تکرار بشه .


اره بد جور.راستی من دهه هفتادی هستم شصتی نیستم ولی همه ی خاطرات شمارو ماهم داشتیم
سولماز
3 مهر 92 21:14
کاش اون روزا بر میگشت


کاشکی .....
مامان پارسا و پرهام
28 مهر 92 19:58
مامانی خوبی سلامتی کم پیدایی؟


خداروشکر خوبم شما خوبید؟ اره چند وقتی نبودم