حمیدرضاجونمحمیدرضاجونم، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

روح زندگی ام

چند روز بی خبری

1392/7/28 12:13
نویسنده : مامان حمیدرضا
125 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به جیگر مامان قلب   مادر فدات ماچ

 

ببخش عزیزم این یک ماه نتونستم برات پست جدید بزارم چون هم مشکل اینترنت داشتم و

هم خودم مریض بودم حالاهم اینترنت خوب شده هم مامانیچشمک

 

راستی عسل مامان  بابایی ١٩ مهر امد براعید پیش مابوده دلم خیلی براش تنگ شده بود

وقتی گفت میام باورم نشد چون یه هفته قبلش بهم گفته بود میاد البته باشک گفت

 چون کنفرانس داشت

اومدنش حتمی نبود چند روز بعد بهم گفت جمعه میام خیلی خوشحال شدم

حالاوقتی بابایی اومد منو میگی تودلم غوغایی بود

بابایی باخودش همکلاسیشو که مشهدی بود اورده بود دلش میخواسته سیستان وبلوچستانو ببینه

خلاصه بابایی یه هفته موند پیش ما ولی به نظر من خیلی زود گذشت افسوس

 

لحظه ی وداع رسیداصلا نمیتونستم خداحافظی کنم خیلی برام سخت بود ولی هیچ

چاره اییی نداریم......جمعه 26 ساعت 6صبح بابایی رفت به مشهد خداجونم مواظب عشقم باش

بابایی خیلی دوست داریم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مثل هیچکس
28 مهر 92 13:15
توی این شرایط که شما دارین خیلی سخته از همسرتون دور باشید .خوشحال میشم اگه بیاید نی نی گپ بلدید که بیاید ؟؟؟؟؟؟/