دیر اومدنم
روح زندگیم عزیز مامان وبابا مامان فدات بشه این روزا اصصصصصلا وقت ندارم به وبت سر بزنم ازیه طرف
دانشگاه ازطرفی کارای روز مرگی واز همه مهمتر خودت چون هرچه بزرگتر میشی بیشتر اذیت میکنی
همش میخوای به وسایلا دست بزنی شیطونی درحد خطرناکش انجام میدی هی میری کنارسیم برق
سیمارو میکشی منم دیگه هر چی انرژی قبل وبعدرفتن دانشگاه دارم با توصرف میشه
ولی بازم خداروشکر وقتی که میرم دانشگاه با عمه رحیمه اروم میشی وروزایی که 4 پشت سرهم کلاس دارم
میارمت پیش مامانم چون از وقتی بدنیااومدی دست اون بودی براهمین بیشتر بهش عادت داری
خیلی متاسفم نمیتونم پیشت باشم من فقط بخاطر آینده تو دارم درس میخونم نه برااینکه خودم درآینده شاغل بشم خلاصه ...خیلی دوست دارم پسرم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی