گردش چابهار
خلاصه بعداز گردش داخل شهري ايرانشهر كه اخراي مردادبود رفتيم به چابهار بابايي بخاطر كارايي كه داشت نتونست باهامون بياد منو تو همراه مامان بزرگ اينا يه هفته مونديم اونجا كه از همون روزاي اولش تو كم كم داشتي مريض مي شدي چندروز گذشت حالت خيلي بد شد همش تب شديد ميكرديد برديمت دكتر آزمايش گرفت گفت كه يه ميكروب وارد بدنت شده الهي كه ميكروبه خير نبينه كه اومده توي بدن پسرم.... تا ميرفتيم دريا توخواب بودي نتونستم ازت عكس بگيرم اينجا رفتيم رمين يكي ار روستاهاي چابهار كه بغل پسر خالم متين هستي ...
نویسنده :
مامان حمیدرضا
23:26