حال نی نی
نی نی من درچه حاله ........ حال مامانی که حسابی گرفته شده ازروزی که به هفت ماه رفتم نشستن برام محال شده همش باید دراز بکشم خیلی اذیتم ولی همه این دردام دراولین لحظه دیدنت تمام میشه عزیزم دیگه چیزی نمونده که به دنیای پراز هیهاهوی ما بیای لحظه به لحظه منتظرتم ولی خیلی ازانتظار کشیدن بدم میاد کاشکی الان دراغوشم بودی(( من ندرون پتو)) ایشالاکه به سلامتی..... یه مقاله خوندم که نوشته بود جنین هفت ماهه چشماش باز وبسته میشه به همه ی صداها کاملا عکس العمل نشون میده میخنده گریه میکنه حتی میتونه خواب ببینه به این قسمت که رسیدم تعجب کردم مگه میشه خواب هم ببینه سبحان الله این یه معجزه است یعنی نی نی من هم خوا...
نویسنده :
مامان حمیدرضا
12:09
خدایا شکرت
هزاربار خداروشکر میکنم که سالمی نفس مامان امروز بعداز دوماه جواب ازمایشت اومد صبح زنگ زدم زاهدان گفتن جواب ازمایشات تکمیلی شماسالم نشون ونی نی شما هیچ مشکلی نداره منو میگی از خوشحالی بال دراوردم اگه بدونی منو بابایی چقد استرس داشتیم براجواب این ازمایش .....بلافاصله زنگ زدم برابابایی بهش خبر خوشو گفتم اونم خیلی خوشحال شد انشالله به سلامتی بدنیا بیای . ازدوستای وبلاگیم بخاطر همدردیشون ممنونم ...
نویسنده :
مامان حمیدرضا
12:38
دلم برات
دلم برات یه ذره شده خیلی دلم میخواد بدونم که شبیه من میشی یا بابا اگه بین هردومون باشی که عالی میشه ولی خوب من بدم نمیاداگه شبیه بابایی باشی عزیز مامان چه دختری چه پسر از خدا میخوام سالم باشی خیلی دوست دارم ...
نویسنده :
مامان حمیدرضا
14:04
چند روز بی خبری
سلام به جیگر مامان مادر فدات ببخش عزیزم این یک ماه نتونستم برات پست جدید بزارم چون هم مشکل اینترنت داشتم و هم خودم مریض بودم حالاهم اینترنت خوب شده هم مامانی راستی عسل مامان بابایی ١٩ مهر امد براعید پیش مابوده دلم خیلی براش تنگ شده بود وقتی گفت میام باورم نشد چون یه هفته قبلش بهم گفته بود میاد البته باشک گفت چون کنفرانس داشت اومدنش حتمی نبود چند روز بعد بهم گفت جمعه میام خیلی خوشحال شدم حالاوقتی بابایی اومد منو میگی تودلم غوغایی بود بابایی باخودش همکلاسیشو که مشهدی بود اورده بود دلش میخواسته سیستان وبلوچستانو ببینه خلاصه بابایی یه هفته موند پیش ما ولی به نظر من خیلی زود گ...
نویسنده :
مامان حمیدرضا
12:13
نی نی خرسا....
کودکی من....
چقددلم تنگ شده .... دوران کودکی من! درس پنداموزروباه وکلاغ روباه مکار دزد دشت وباغ روزمهمانی کوکب خانم سفره پراز بوی نان گندم است کاکلی گنجشکها باهوش بود فیل نادانی برایش موش بود. باوجود سوزو سرمای شدید ریزعلی پیراهن از تن میدرید..... ...
نویسنده :
مامان حمیدرضا
13:40